کد مطلب:29159 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:102

عمر بن خطّاب












3860. تاریخ دمشق - به نقل از عمر بن خطّاب -:خداوندا! هیچ گرفتاری و سختی ای نازل مكن، جز آن كه ابو الحسن، كنار من باشد.[1].

3861. المناقب - به نقل از عمر بن خطّاب -:پروردگارا! مرا با مشكلی درگیر مكن كه پسر ابو طالب برای چاره جویی آن، زنده نباشد.[2].

3862. أنساب الأشراف - به نقل از عمر بن خطّاب -:خداوند، مرا زنده ندارد در مشكلی كه ابو الحسن برای حلّ آن نباشد.[3].

3863. الكافی - به نقل از عمر بن خطّاب -:اگر علی نبود، عمر هلاك می شد.[4].

3864. كنز العمّال - به نقل از عمر بن خطّاب -:ای پسر ابو طالب! همواره تو برطرف كننده هر شبهه و روشن كننده هر حكمی هستی.[5].

3865. فضائل الصحابة - به نقل از سعید بن مُسَیّب -:عمر، همواره از این كه مشكلی پیش آید و ابو الحسن برای حلّ آن نباشد، به خدا پناه می بُرد.[6].

3866. امام صادق علیه السلام:عمر بن خطّاب بر حجر الأسود گذر كرد و [ خطاب به آن ]گفت:به خدا، ای سنگ! ما می دانیم كه تو سنگی هستی كه سود و زیانی نمی رسانی، جز آن كه پیامبر خدا را دیدیم كه تو را دوست می دارد، پس ما هم تو را دوست می داریم.

امیر مؤمنان [ در انتقاد از دعای عمر]، فرمود:«چه طور، ابن خَطّاب؟ سوگند به خدا كه خداوند، آن را روز قیامت بر می انگیزانَد، در حالی كه زبان و دو لب دارد و به هر كس كه حج گزارده، گواهی خواهد داد. او دست خدا در روی زمین است كه توسط آن با بندگانش بیعت می كند.

عمر گفت:خداوند در هیچ سرزمینی ما را بدون حضور علی بن ابی طالب، نگه ندارد.[7].

3867. المستدرك علی الصحیحین - به نقل از ابو سعید خُدری -:همراه عمر بن خطّاب به حج رفتیم. وقتی شروع به طواف كرد، رو به حجر الأسود كرد و گفت:من می دانم كه سنگی هستی كه سود و زیانی نمی رسانی و اگر نمی دیدم كه پیامبر خدا تو را بوسیده، نمی بوسیدمت، و آن گاه، آن را بوسید.

علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود:«چرا، ای امیر مؤمنان! او سود و زیان می رسانَد». آن گاه افزود:«طبق كتاب خداوند - تبارك و تعالی - ».

عمر گفت:در كجای كتاب خداست؟

فرمود:«خداوند عزوجل می فرماید:" وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن م بَنِی ءَادَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَی؛[8] و هنگامی كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذرّیه آنان را بر گرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت كه آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند:چرا ". خداوند، آدم را آفرید و پشتش را مسح كرد و مقرّر ساخت كه خودش پروردگار، و آنان، بنده او باشند و از آنان، عهد و پیمان گرفت و آن را بر پوستی نوشت و این سنگ، دو چشم و یك زبان داشت. به وی گفت:دهانت را بگشا. دهانش را گشود و خداوند، آن پوست را در دهانش گذاشت و فرمود:" بر حجّ آنان كه حج می گزارند، گواهی ده ".

و من گواهی می دهم كه از پیامبر خدا شنیدم:" روز واپسین، حجر الأسود را با زبانی گویا می آورند و بر هر كس كه او را براساس توحید، لمس كرده، گواهی می دهد ". بنا بر این، ای امیر مؤمنان! او (حجر الأسود)، سود و زیان می رسانَد».

عمر گفت:به خدا پناه می برم از این كه در بین مردمی زندگی كنم كه ابو الحسن در بین آنان نباشد.[9].

3868. المناقب - به نقل از یحیی بن عقیل -:عمر بن خطّاب، هرگاه كه [ مسئله ای ]از علی بن ابی طالب می پرسید و او مشكلش را می گشود، به وی می گفت:خداوند، مرا پس از تو زنده نگه ندارد![10].

3869. الاستیعاب:درباره زن دیوانه ای كه [ عمر] دستور به رَجم وی داده بود و درباره زنی كه شش ماهه حامله بود و عمر می خواست او را رجم كند و علی علیه السلام به وی فرمود كه خداوند متعال می فرماید:«وَ حَمْلُهُ و وَ فِصَلُهُ و ثَلَثُونَ شَهْرًا؛[11] و بار برداشتن و از شیر گرفتن او سی ماه است»... و به وی فرمود:«خداوند، از دیوانه، قلم [ محاسبه] را برداشته است...». عمر می گفت:اگر علی نبود، عمر هلاك می شد.[12].

3870. امام باقر علیه السلام:دو عرب، پیشِ عمر آمدند و داوری خواستند. عمر گفت:ای ابو الحسن! بین آنان داوری كن. علی علیه السلام به نفع یكی از آن دو داوری كرد. آن كه علیه او داوری شده بود، به [ عمر] گفت:ای امیر مؤمنان! این بین ما داوری كند؟!

عمر به وی حمله كرد و یقه اش را گرفت و گفت:وای بر تو! می دانی این كیست؟ این، مولای من و مولای هر مؤمن است و هر كس كه او مولایش نباشد، مؤمن نیست.[13].

3871. شرح نهج البلاغة:علی علیه السلام در مسجد، كنار عمر نشست و در حضورش تعدادی از مردم بودند. وقتی علی علیه السلام برخاست، یكی از آنان، از وی به بدی یاد كرد و او را به تكبّر و خودْ بزرگْ بینی متّهم ساخت.

عمر گفت:كسی چون او، رواست كه تكبّر بورزد. سوگند به خدا، اگر شمشیر او نبود، هرگز ستون اسلام، افراشته نمی شد و همچنان، او برترین داور و پُرسابقه ترین و پرشرف ترینِ امّت است.[14].

3872. الصراط المستقیم - به نقل از شهر بن حَوشَب -:هنگامی كه عمر تقسیم بیت المال را با حسن و حسین علیهما السلام شروع كرد، پسرش به وی گفت:آن دو را بر من پیش داشتی، در حالی كه من صحابی پیامبر صلی الله علیه وآله بودم و مهاجرت كردم و آن دو نبودند؟

عمر گفت:ساكت، بی مادر! سوگند به خدا پدر آن دو، بهتر از پدر تو، و مادرشان بهتر از مادر تو بود.[15].

3873. بشارة المصطفی - به نقل از عمر بن خطّاب -:آگاه باشید كه برای هیچ كس جز با ولایت و محبّت علی بن ابی طالب، شرافتْ كامل نمی شود.[16].

3874. تاریخ بغداد - به نقل از عمر بن خطّاب، هنگامی كه فردی را دید كه علی علیه السلام را بد می گوید -:به نظر من تو منافقی. از پیامبر خدا شنیدم كه می فرمود:«علی نسبت به من، چون هارون نسبت به موسی علیه السلام است، جز آن كه پس از من پیامبری نیست».[17].

3875. فضائل الصحابة - به نقل از عروة بن زبیر -:در نزد عمر، مردی نسبت به علی علیه السلام بد گفت. عمر به وی گفت:صاحب این قبر را می شناسی؟ او محمّد، پسر عبد اللَّه، پسر عبد المطلّب است و علی، پسر ابو طالب، پسر عبد المطّلب است. علی را جز به نیكی نام نبر؛ چون اگر با او دشمنی كنی، این (پیامبرصلی الله علیه وآله) را در قبرش آزار می دهی.[18].

3876. المستدرك علی الصحیحین - به نقل از ابو هُرَیره -:عمر بن خطّاب گفت:سه ویژگی به علی بن ابی طالب داده شده است كه اگر یكی از آنها برای من بود، برایم از این كه شتران سرخ موی به من بدهند، دوست داشتنی تر بود. گفته شد:ای امیر مؤمنان! آن ویژگی ها چیست؟ گفت:ازدواج او با فاطمه، دختر پیامبر خدا؛ سكونتش در كنار پیامبر صلی الله علیه وآله در مسجد كه آنچه بر پیامبر صلی الله علیه وآله در مسجد حلال بود، بر او حلال بود؛ و پرچم جنگ خیبر [ كه پیامبر خدا به وی سپرد].[19].

3877. تاریخ دمشق - به نقل از عمر بن خطّاب -:امّا علی؛ از پیامبر خدا شنیدم كه وی دارای سه ویژگی است كه من دوست داشتم یكی از آنها از آنِ من بود و [ این] از همه آنچه خورشید بر آن می تابد، برایم دوست داشتنی تر بود. من، ابو عبیده، ابو بكر و گروهی از یاران پیامبر صلی الله علیه وآله، جمع بودیم. پیامبر صلی الله علیه وآله با دستش بر شانه علی زد و فرمود:«ای علی! تو نخستین مؤمنی و اوّلین مسلمانی و نسبت به من، چون هارون نسبت به موسی علیه السلام هستی».[20].

3878. تاریخ دمشق - به نقل از عمر بن خطّاب -:زبان از [ بدگویی] علی نگه دارید. من از پیامبر خدا شنیدم كه درباره او از ویژگی هایی سخن می گفت كه اگر یكی از آنها در بین همه آل خَطّاب بود، برای من از هر آنچه خورشید بر آن می تابد، دوست داشتنی تر بود.

روزی من، ابو بكر، عبد الرحمان [ بن عوف]، عثمان بن عفّان و ابو عبیده جرّاح با جمعی از یاران پیامبرصلی الله علیه وآله بودیم. به در خانه اُمّ سلمه آمدیم. دیدیم كه علی به قسمت بالای در، تكیه داده است. گفتیم:پیامبر خدا را می خواهیم. گفت:او در خانه است و الآن، نزد شما می آید.

پیامبر خدا خارج شد و ما دورش حلقه زدیم. بر علی تكیه زد و دست بر شانه علی زد و فرمود:«ای علی! فخر بوَرز؛ چون تو با هفت ویژگی ای كه در هیچ كس جز تو نیست، بر دیگران غلبه داری. تو اوّلین مؤمنی هستی كه همراه من ایمان آورد، داناترینِ آنان به ایّام اللَّه (روزهای خدا)، با وفاترینِ آنان نسبت به پیمان الهی، مهرورزترینِ آنان به شهروندان، به تساوی تقسیم كننده ترینِ آنان، و در پیش خدا، پر مزیّت ترینِ آنانی.[21].

3879. المناقب - به نقل از عمر بن خطّاب -:در بین یاران محمد صلی الله علیه وآله، هجده سابقه بود كه علی بن ابی طالب، سیزده تا از آنها را به تنهایی داشت و ما در پنج تای آن با وی شریك بودیم.[22].

ر. ك:ج 9، ص 176 (برترینِ اهل زمین در ایمان).

ج 10، ص 64 (دانش دین).

ج 11، ص 29 (نمونه هایی از داورهای امام علی پس از پیامبر).

ج 3، ص 105 (مشورت عمر با امام در مشكلات).

ج 3، ص 118 (شایستگان خلافت از نظر عمر).

ج 4، ص 304 و 319، ح 1675 و 1730.

ج یازدهم/حدیث 5737 و 5745.









    1. تاریخ دمشق:35/53، فرائد السمطین:264/343/1، ذخائر العقبی:149.
    2. المناقب:98/97، مقتل الحسین:45/1.
    3. أنساب الأشراف:351/2، مناقب آل أبی طالب:31/2 و 361/2.
    4. الكافی:6/424/7، تهذیب الأحكام:849/306/6 و:186/50/10.
    5. كنز العمّال:14509/834/5.
    6. فضائل الصحابة:1100/647/2، الطبقات الكبری:339/2، تاریخ دمشق:406/42.
    7. علل الشرائع:8/426.
    8. اعراف، آیه 172.
    9. المستدرك علی الصحیحین:1682/628/1، شعب الإیمان:4040/451/3.
    10. المناقب:104/101، فرائد السمطین:274/349/1، فیض القدیر:357/4.
    11. احقاف آیه 15.
    12. الاستیعاب:1875/206/3.
    13. المناقب:191/161، ذخائر العقبی:126، مناقب الإمام أمیر المؤمنین:861/386/2.
    14. شرح نهج البلاغة:82/12.
    15. الصراط المستقیم:70/2، مناقب آل أبی طالب:71/3، المسترشد:95/284.
    16. بشارة المصطفی:249.
    17. تاریخ بغداد:4023/453/7، تاریخ دمشق:8580 - 8578/166/42.
    18. فضائل الصحابة:1089/641/2، تاریخ دمشق:519/42.
    19. المستدرك علی الصحیحین:4632/135/3، المصنّف فی الأحادیث و الآثار:36/500/7.
    20. تاریخ دمشق:8581/167/42، المناقب:19/55، كنز العمّال:36392/122/13.
    21. تاریخ دمشق:8398/58/42، كنز العمّال:36378/116/13، بشارة المصطفی:271.
    22. المناقب:352/331 و 101/99، فرائد السمطین:265/344/1.